خوردن و شکستن . [ خوَرْ
/ خُرْ دَ ن ُ ش ِ ک َ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عشرت کردن . خوش خوردن . (یادداشت مؤلف )
: امیر عمرو را دستوری داد تا به خوردن و شکستن مشغول شد. (تاریخ سیستان ).
گوید از عمر و ز شادی چه بود خوشتر
مکن اندیشه ز فردا بخور و بشکن .
ناصرخسرو.