اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش آمد

نویسه گردانی: ḴWŠ ʼAMD
خوش آمد. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) تملق . تبصبص . چاپلوسی . (یادداشت مؤلف ) :
من چو طبع لطیف خواجه کمال
غزلی بد نمیتوانم گفت
گر نگویم قصیده باکی نیست
من خوش آمد نمی توانم گفت .

مولا طوسی (از تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی ).


از نظم و نثر هرچه بطبعش خوش آمده ست
دیوان بنده پر ز خوش آمد نوشته است .

آذری .


روشندلان خوش آمد شاهان نکرده اند
آئینه عیب پوش سکندر نمیشود.

الهی .


- برای خوش آمد ؛ برای تملق . برای چاپلوسی : حسین فلان کار را برای خوش آمد حسن کرد.
|| موردپسند. مطبوع . موردعلاقه :
مجنون ز خوش آمد سلامش
بنمود تقربی تمامش .

نظامی .


آنچه خصم از خصم برحسب خوش آمد خویش گوید اعتماد را نشاید. (رساله ٔ سیر و سلوک خواجه ٔ طوسی ).
خوش آمد نیست سعدی را در این زندان جسمانی
اگر تو یکدلی با او چو او در عالم جان آی .

سعدی (خواتیم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خوش آمد گفتن . [خوَش ْ / خُش ْ م َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تملق گفتن . چاپلوسی کردن . (یادداشت مؤلف ). || تعارف کردن . به تازه وارد گفتن که خو...
تعارف کردن . به تازه وارد گفتن که خوش آمدی.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.