اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش خبر

نویسه گردانی: ḴWŠ ḴBR
خوش خبر. [ خوَش ْ / خُش ْ خ َ ب َ ] (ص مرکب ) نویددهنده . مژده دهنده . (ناظم الاطباء). مژده ور. (یادداشت مؤلف ) :
نکته ٔ روح فزا از دهن دوست بگو
نامه ٔ خوش خبر از عالم اسرار بیار.

حافظ.


آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده داد
تا جان فشانمش چو زر و سیم در قدم .

حافظ.


مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد.

حافظ.


- خوش خبر باش ؛ به قاصد نورسیده و تفألاً به کلاغ و جغد گویند چون بانگ کند. چون کلاغ یا جغدی بر بالای خانه ای نشیند و آواز دهد زنان برای رفع نحوست آن گویند: خوش خبر باش .
- خوش خبر دادن ؛ نوید نیکی دادن . مژده ای دادن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خبر خوش . [ خ َ ب َ رِ خوَش ْ / خُش ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبری که موافق کسی است . خبری که حکایت از امری کند که آن امر موافق و مناسب ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.