اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش خصال

نویسه گردانی: ḴWŠ ḴṢAL
خوش خصال . [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ ] (ص مرکب ) نیکوطبیعت . متواضع. آراسته و پاکیزه سرشت . نیک خوی . (ناظم الاطباء). آنکه خصلت نیکو دارد. آنکه ذات پاک دارد. (یادداشت مؤلف ) :
تو ز خودکی گم شوی ای خوش خصال
چونکه عین تو ترا شد ملک و مال .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.