اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوشروی

نویسه گردانی: ḴWŠRWY
خوشروی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) طلق الوجه . بشاش . خندان . با اخلاق خوب . مقابل عبوس . خوشرو :
هم از نسیم دولت و اقبال خوشدلی
هم با وصال دلبر خوشروی همدمی .

؟ (از سندبادنامه ).


دیو خوشروی به از حور گره پیشانی .

؟


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خوش روی . [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] (حامص مرکب ) خوش رفتاری . نیکوروی . نیکوروشی . خوش روشی : هنوزم کهن سرو دارد نوی همان نقره خنگم کند خوشروی .نظامی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.