اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش زبانی

نویسه گردانی: ḴWŠ ZBANY
خوش زبانی . [ خوَش ْ / خُش ْ زَ ] (حامص مرکب ) خوش بیانی . خوش تقریری . خوشگوئی . خوش سخنی :
بدین شرمناکی بدین خوب رسمی
بدین تازه رویی بدین خوش زبانی .

فرخی .


|| نرم گویی :
و آنگه به کلید خوش زبانی
بگشاد خزانه ٔ نهانی .

نظامی .


با من آن مه به خوش زبانیها
کرد بسیار مهربانیها.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.