اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش سخنی

نویسه گردانی: ḴWŠ SḴNY
خوش سخنی . [ خوَش ْ / خُش ْ س ُ خ َ] (حامص مرکب ) لوسَه . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). خوش تقریری . خوش بیانی . خوش زبانی . خوش گفتاری :
ای دوست بصد گونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی .

فرخی .


آن خوش خویی و خوش سخنی بد که دلم را
در بند تو افکند و مرا کرد چنین زار.

فرخی .


و از خوش سخنی و تواضع هر که پیش وی نشستی دلش ندادی که برخاستی . (مجمل التواریخ والقصص ).
ز بس که نام لبت بر زبان من بگذشت
برفت نام من اندر جهان به خوش سخنی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.