اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش طبعی

نویسه گردانی: ḴWŠ ṬBʽY
خوش طبعی . [ خوَش ْ / خُش ْ طَ ] (حامص مرکب ) مزاح . فکاهت . طیبت . شوخی . مطایبه . مفاکهة. دعابه . مداعبه . لاغ . || خوشدلی . خوشحالی :
شعر حسان بن ثابت را به خوش طبعی شنود
پادشاه دین رسول ابطحی خیرالانام .

سوزنی .


به خوش طبعی جهان میداد و می خورد
قضای عیش چندین ساله می کرد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خوش طبعی کردن . [ خوَش ْ/ خُش ْ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مزاح کردن . لاغ کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.