اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش عنان

نویسه گردانی: ḴWŠ ʽNAN
خوش عنان . [ خوَش ْ / خُش ْ ع ِ ] (ص مرکب ) صفت رام بودن اسب . غیرکشنده و غیرسرکش و غیرتوسن :
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راهجوی و سیل بر وکوه کن .

منوچهری .


دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی .

منوچهری .


اشهب گردون بدرکاب نگیرد
جز پی یکران خوش عنان که تو داری .

سیدحسن غزنوی .


نه ابر از ابر نیسان درفشان تر
نه باد از باد بستان خوش عنان تر.

نظامی .


بدستم در از دولت خوش عنان
طبرزد چنین شد طبرخون چنان .

نظامی .


چون آب رونده خوش عنان باش
هرجا که روی لطف رسان باش .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.