اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش نشین

نویسه گردانی: ḴWŠ NŠYN
خوش نشین . [ خوَش ْ / خُش ْ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که راحت نشسته و جای بسیاری را متصرف شده . (ناظم الاطباء). کسی که هر جا او را خوش آید همان جا ساکن شود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
حضور حریفان بس خوش نشین
به تخصیص صدر اخص صدر دین .

نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص 2).


من نه آن نقشم که هر ساعت نگینی خوش کنم
چون نسیم خوش نشین هر دم زمینی خوش کنم .

ظهوری (از آنندراج ).


تا بحسن خوش نشین او شود جایی دچار
نیست چون آب روان یکجا قرار آئینه را.

صائب (از آنندراج ).


صراحی بود کودک خوش نشین
ندارد چسان گریه در آستین .

ملاطغرا (از آنندراج ).


|| نورسیده . تازه آمده . || بیگانه و اجنبی و غریب در میانه ٔ مردم بومی . (ناظم الاطباء). شخصی را گویند که در شهر یا دهی برای خود معاش کند. خوشباش . (از آنندراج ). آنکه درده منزل دارد ولی جزء بنه بندی نباشد و کشت و زرع نکند از اینرو از ادای مالیات و عوارض ده معاف است . (یادداشت مؤلف ). || اجاره نشین . مستأجر (درتداول مردم قزوین ).
- امثال :
اجاره نشین خوش نشین است ؛ یعنی هر وقت که خواست خانه ٔ دیگر می گیرد و تغییر مکان می دهد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.