خوش نویس . [ خوَش ْ
/ خُش ْ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که خط نیک از روی تعلیم نویسد. (ناظم الاطباء). خطاط. مشاق . (یادداشت مؤلف ). که زیبا و خوب نویسد. که در نوشتن خط قواعد خطاطی را نیک بکار برد
: آن پنجه ٔ کمانکش و انگشت خوش نویس
هر بندی اوفتاد بجایی و مفصلی .
سعدی .
چون عطاردخوش نویس و اعیان محاسبان ضابط چون ادریس . (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).