اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خول

نویسه گردانی: ḴWL
خول . (ص ) بمعنی خل است که کجی باشد. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). خمیده . (یادداشت مؤلف ) ۞ :
دین اﷲ را تباه کند
زلفک خول و آن رخان چو ماه .

(از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خول . [ خ َ ] (ع مص ) نیک نگاه داشتن و تیماردار گردیدن مال را. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || مراع...
خول . [ خ َ وَ ] (ع ص ) لاغر. ضعیف . نحیف . کم گوشت . ضد فربه . || (اِ) دراج سفید. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || بن ...
خول . [ خ ُوْ وَ ] (ع اِ) ج ِ خال . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خول . [ ] (اِ) پرنده ای است کوچکتر از گنجشک و آن بغایت بلندپرواز و تیزپرمی باشد و بعضی چکاوک را گفته اند. (برهان قاطع). صِفَّرِد. قبره . قنبر...
اخول خول . [ اِ ] (اِخ ) معبدی ببابل در زمان نبونید پادشاه بابل . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 203 شود.
ساده لوح احمق دیوانه خل وضع
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۲/۱۱/۱۳ Iran
0
0

خول (xool) در خراسان جنوبی به معنی خوشه به کار می رود، مثلاً می گویند خوله پسته که همان خوشه ی پسته است.

یا به تاج خروس می گویند: خول خروس

به خوشه ی ارزن هم می گویند خوله ی ارزن

به خوشه ی بسیاری از گیاهان هرز هم خوله می گویند،

در مورد این گیاهان خاص، خوشه کردن را خوله کردن می گویند.

در شمال افغانستان، به جای خول پسته، می گویند، "شول" پسته که با توجه به رواج جانشینیِ شین و خاء، این شول همان خول است

اگر دقت شود در تمام کاربردهای این کلمه، ویژگی آویزان بودن، که در شعر بالا آمده، وجود دارد


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.