گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خون باریدن نویسه گردانی: ḴWN BARYDN خون باریدن . [ دَ ] (مص مرکب ) باریدن خون . خون فشاندن : از آن مشهور شیر نر که اندر بدر و در خیبرهوااز چشم خون بارید در صمصام خندانش .ناصرخسرو. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود