اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خون پالا

نویسه گردانی: ḴWN PALA
خون پالا. [ خوم ْ ] (نف مرکب ) خون فشان . خونریز :
بخور مجلسش از ناله های دودآمیز
عقیق زیورش از دیده های خون پالا.

سعدی .


مطرب از درد محبت غزلی می پرداخت
که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود.

حافظ.


خاک در کاسه ٔ آن سر که در آن سودا نیست
خار در پرده ٔ آن چشم که خون پالا نیست .

صائب .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.