اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خونخواهی

نویسه گردانی: ḴWNḴWAHY
خونخواهی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) طلب انتقام از جهت ریخته شدن خون کسی . (از ناظم الاطباء). طلب خون کسی کردن . طلب ثار. (یادداشت مؤلف ) :
هر که زین شغل یافت آگاهی
کآمد آن شیر دل بخونخواهی .

نظامی .


مختاربن ابی عبیده ثقفی بخونخواهی حسین بن علی علیهماالسلام برخاست . (روضةالصفا).
درد این می کشدم گر چه چنین بی دردم
زنده بگذاشته و دعوی خونخواهی نیست .

واله هروی (از آنندراج ).


به محشر دامنش از بهر خونخواهی نمیگیرم
هوس دارم که ننمایم بمردم قاتل خود را.

اسماعیل منصف تهرانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
خونخواهی کردن . [ خوا / خاک َ دَ ] (مص مرکب ) طلب ثار کردن . طلب خون کسی کردن . قصاص خواستن . (از آنندراج ) : من که شادی مرگ کردم گر کشد ق...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.