اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خون دل خوردن

نویسه گردانی: ḴWN DL ḴWRDN
خون دل خوردن . [ ن ِ دِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) آزارکسی کردن . موجب رنج و ناراحتی کسی شدن :
گر خون دل خوری فرح افزای می خوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز می کنی .

سعدی (خواتیم ).


|| رنج بردن . ناراحتی کشیدن . سعی بسیار کردن :
سالها اهل ادب باید که خون دل خورند
تا چو صائب آشنای طرز مولانا شوند.

صائب .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.