اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خون رفتن

نویسه گردانی: ḴWN RFTN
خون رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) جاری شدن خون :
گر تیغ زند بدست سیمین
تا خون رود از مفاصل من .

سعدی .


خون میرود از جسم اسیران کمندش
یک روز نپرسد که کیانند و کدامان .

سعدی .


- خون از دل کسی رفتن ؛ کنایه از رنج و تعب بسیار داشتن :
از خنده ٔ شیرین نمکدان دهانت
خون میرود از دل چو نمک خورده کبابی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.