اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوی

نویسه گردانی: ḴWY
خوی . [ خُی ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 61 هزارگزی شمال باختری درمیان و 6 هزارگزی باختر عمومی درح . این ده کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 300 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خوی برآوردن . [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) خوی آوردن . عرق کردن . (یادداشت مؤلف ). || عرق کنانیدن . || شرمسار کر...
خوی بیاوردن . [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ وَ دَ ] (مص مرکب ) عراق .(تاج المصادر بیهقی ). عرق کردن . (یادداشت مؤلف ).
خوی باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک عادت کردن . (یادداشت مؤلف ) : طریق مرد عزلت جوی کن سازاگر مردی ز مردم خوی کن باز. اسرارنامه ٔ عطا...
خوی از بغل روان شدن . [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ اَ ب َ غ َ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شرمنده شدن . || کنایه از محنت و مشقت کشیدن . (ناظم ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.