اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خویش دان

نویسه گردانی: ḴWYŠ DʼN
خویش دان . [ خوی / خی ] (نف مرکب ) خودشناس . (یادداشت مؤلف ) :
بمرواندر بسی دیدم جوانان
دلیران جهان کشورستانان
ببالا همچو سرو جویباری
بچهره همچو باغ نوبهاری
از ایشان شیرمردی خویش دانی است
کجا در هر هنر گویی جهانیست .

(ویس و رامین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.