اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خویش کار

نویسه گردانی: ḴWYŠ KAR
خویش کار. [ خوی / خی ] (ص مرکب ) آنکه خود حرکت کند. خودکار. (یادداشت مؤلف ). || درستکار. متدین . (از حاشیه ٔ برهان قاطع). وظیفه شناس . (یادداشت مؤلف ). || برزیگر. (برهان قاطع) دهقان . کشتکار. (ناظم الاطباء). خیشکار ۞ :
بسالی ز دینار سیصد هزار
ببخشید بر مردم خویشکار.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.