اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوی کردن

نویسه گردانی: ḴWY KRDN
خوی کردن . [ خوَی ْ /خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عرق کردن . (یادداشت مؤلف ). استحمام . (مهذب الاسماء). عَرَق . اِرشاح . رشح . (منتهی الارب ) : و باشد که اندر شب یا وقتهای دیگر خوی کند [ مسلول ] و سبب آن ضعیفی قوة باشد و عاجزی طبیعت از تصرف کردن اندر غذا و تحلل حرارت غریزی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اغتسال . خوی کردن اسب . نجد. خوی کردن از ماندگی . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۶ ثانیه
خوی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عادت کردن . عادت گرفتن . استعاده . (منتهی الارب ) : تا بدین طریق با نیک و بد روزگار خوی کند و عادت گیرد تا...
خوی باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک عادت کردن . (یادداشت مؤلف ) : طریق مرد عزلت جوی کن سازاگر مردی ز مردم خوی کن باز. اسرارنامه ٔ عطا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.