گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خوی گر نویسه گردانی: ḴWY GR خوی گر. [ گ َ ] ۞ (اِ مرکب ) عادت . (ناظم الاطباء). || طبیعت . || روش . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) معتاد. خوگر. (یادداشت بخط مؤلف ). مُعاوِد. خوی گر بچیزی . تمرین ؛ خوی گر ساختن کسی را بچیزی . (منتهی الارب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه واژه معنی خوی گر شدن خوی گر شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معتاد شدن . (یادداشت مؤلف ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود