خیاره دار. [ رَ
/ رِ ] (نف مرکب ) چیزی که پهلوهای بسیار داشته باشد. (آنندراج ).کنگره دار. دندانه دار. (یادداشت مؤلف )
: اگر بفکر کمندت فتد خیال چمن
خیاره دار بروید کدو بفصل بهار.
اشرف (از آنندراج ).
خیاره دار نماید ز بس که موج شکست
فشرده همچو خیاری دلم ز هر سویش .
محمدقلی سلیم (از آنندراج ).