خیال
نویسه گردانی:
ḴYAL
خیال . [ خ َی ْ یا ] (ع ص ) اسب سوار. سوار. فارس . راکب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خیال اصفهانی . [ خ َ ل ِ اِ ف َ ] (اِخ ) اسم او میرزا غیاث الدین محمد خلف میرزا صدرا ولد میرمحمد باقر داماد و متخلص به اشراق است . بمصاهرت آقا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خیعل . [ خ َ ع َ ] (ع اِ) پوستین . || جامه ٔ نادوخته فرجین . || پیراهن که یک جانب وی دوخته و جانب دیگر نادوخته باشد و آنرا زنان پوشند. ...