اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خیرگی چشم

نویسه گردانی: ḴYRGY CŠM
خیرگی چشم . [ رَ / رِ ی ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تاریکی چشم . روزکوری چشم . (ناظم الاطباء). ضعف بصر. (زمخشری ) : آفتاب رای شاه را از... ظالم تیرگی و چشم انصاف او را از صدمات حار حوادث خیرگی مباد. (سندبادنامه ). || ماتی چشم در نگاه . عمق درنگاه بطوری که چشم فعالیت دیدگانی خود را در آن نگاه از دست دهد :
پر از دیو و شیرست و پرتیرگی
بماند برو چشمت از خیرگی .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.