اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خیره سری

نویسه گردانی: ḴYRH SRY
خیره سری . [ رَ / رِ س َ ] (حامص مرکب ) تمرد. خودسری . گستاخی . (ناظم الاطباء) :
نشست از بر تخت کاوس کی
به خیره سری مست نز جام می .

فردوسی .


آن نمایی که فرامرز ندانست نمود
بدلیری و بتدبیر نه از خیره سری .

فرخی .


ز خیره سری برنهادی بسر.

اسدی (گرشاسبنامه ).


نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد خیره سری را.

ناصرخسرو.


عقل چه همتای تست کز تو زند لاف عشق
می نشناسد حریف خیره سری میکند.

خاقانی .


چند چو گل خیره سری ساختن
سربکلاه و کمر افراختن .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خیره سری کردن . [ رَ / رِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عناد کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.