اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خیره کشی

نویسه گردانی: ḴYRH KŠY
خیره کشی . [ رَ / رِ ک ُ ] (حامص مرکب ) بی جهت و از روی ظلم وستم کشی . بی دلیل کشی . عمل و حالت خیره کش . ضعیف کشی . بی گناه کشی :
جهان به خیره کشی بر کسی کشید کمان
که برکشیده ٔ حق بود و برکشنده ٔ ما.

خاقانی .


از آن زمان که ترا نام شد به خیره کشی
زمانه از همه خونریزها پشیمان است .

خاقانی .


عشق خود بی خشم در وقت خوشی
خوی دارد دمبدم خیره کشی .

مولوی .


جور کشم بنده وار ور کشدم حاکم است
خیره کشی کار او جورکشی خوی من .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.