اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خیل تاختن

نویسه گردانی: ḴYL TAḴTN
خیل تاختن . [ خ َ / خ ِ ت َ ] (مص مرکب ) اسب تاختن . میدانداری کردن :
من از فراق تو بیچاره سیل می بارم
مثال ابر بهاری تو خیل می تازی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.