دائر شدن
نویسه گردانی:
DʼʼR ŠDN
دائر شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل بائر شدن . آباد و معمور گشتن . زیر کشت درآمدن (زمین ). || رواج یافتن . از رکود برآمدن . برپا گردیدن . پادار گشتن : دائر شدن امر؛ قرار گرفتن آن .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دایر شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گردان شدن . آباد و معمور شدن : زمینهای بایر دایر شد؛ بزیر کشت درآمد. کشت و برز در آن شد. || به راه افتا...