اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داد چیزی دادن

نویسه گردانی: DʼD CYZY DʼDN
داد چیزی دادن . [ دِ دَ ] (مص مرکب ) ادا کردن حق آن . بجای آوردن آن چنانکه باید :
بشعر خواجه منم داد شاعری داده
به جای خویش معانی از او و سرواده .

خجسته .


همی رفت پیش اندران هفتواد
بجنگ آمد و داد مردی بداد.

فردوسی .


اما چو من این کار پیش بگرفتم می خواهم که داداین تاریخ بتمامی بدهم ... تا هیچ چیز از اقوال پوشیده نماند. (تاریخ بیهقی ). رجوع به داد دادن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.