اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دارو کردن

نویسه گردانی: DʼRW KRDN
دارو کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درمان کردن . مرهم نهادن :
گفت هر دارو که ایشان کرده اند
آن عمارت نیست ، ویران کرده اند.

مولوی .


مقبل امروز کند داروی درد دل ریش
که پس از مرگ میسرنشود درمانش .

(غزلیات سعدی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.