گفتگو درباره واژه گزارش تخلف داستان کردن نویسه گردانی: DʼSTAN KRDN داستان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . سمر کردن . شهره ساختن : ز جود تو من از گیتی بنعمت داستان بودم بحشمت مر مرا همچون فریدون داستان کردی . رودکی (از آنندراج ).|| قصه کردن . قصه پرداختن . حکایت کردن . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود