گفتگو درباره واژه گزارش تخلف داغ برکشیده نویسه گردانی: DʼḠ BRKŠYDH داغ برکشیده . [ ب َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) داغ کرده : فلک چو طفل عرب طوقدار شد ز هلال که چون غلام حبش داغ برکشیده ٔ اوست .خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود