داغ داغ
نویسه گردانی:
DʼḠ DʼḠ
داغ داغ . (ص مرکب ) دارای نشانها و لکه ها و خطوط برنگی خلاف رنگ متن .
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
داغ و درد. [ غ ُ دَ ] (ترکیب عطفی ) از اتباع است : یکی نامه بنوشت با داغ و درددو دیده پر از خون و رخ لاجورد. فردوسی .سپاهی همی رفت رخسار...
داغ و دود. [ غ ُ ] (ترکیب عطفی ) درد و رنج و غم : همی گفت هرکس که شاها چه بودکه روشن دلت شد پر از داغ و دود. فردوسی .کزایدر بایوان خرامی...
آغ و داغ . [ غ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، آغ و داغ چیزی یا کسی بودن ؛ سخت خواهان و شیفته ٔ او بودن . عاشق غاش کسی یا چیزی ب...
داغ و دروش . [ غ ُ دِ رَو / رُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داغ دروش . داغ و درفش . رجوع به داغ درفش و داغ و درفش و ترکیبات داغ شود.
داغ و درفش . [ غ ُدِ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داغ و دروش . درفش داغ . دروش داغ . رجوع به داغ درفش و ترکیبات داغ شود.
قره جه داغ . [ ق َ رَ ج َ ] (اِخ ) (کوه ...) سلسله جبال مازیوس ۞ که امروزه ترکان آن را قرجه داغ [کوههای سیاه ] میخوانند. (جغرافیای سیاسی ک...
داقداق آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ کبودرآهنگ و 3هزارگزی خاور اتوم...
قره جه داغ . [ ق َ رَج َ ] (اِخ ) یکی از ولایات آذربایجان است . آذربایجان معمولاً به چند ناحیه ٔ مجزی تقسیم میشود که برحسب نظریات والی وقت...
داغ بالای داغ . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از رسیدن مصائب پی درپی است . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دردی پس دردی . رنجی پس رنجی دیگر. تع...
سیف آباد آغ داغ . [ س َ دِ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش نمین شهرستان اردبیل . دارای 105 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و شغل اهالی ...