اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داغ سوختن

نویسه گردانی: DʼḠ SWḴTN
داغ سوختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) صاحب آنندراج این ترکیب را آورده است با شواهد زیرین :
کشیدم ناله از بس در غمت نی در فغان آمد
بدل داغ تو چندان سوختم کآتش بجان آمد.

فطرت .


سینه ٔ باز حسرتم رشک برون شد از درون
بسکه بهر طرف درو داغ شکار سوختم .

طالب آملی .


خورشید تا ز داغ غمت سوخت بر جگر
تا شد سپند خال ترا مجمر آینه .

ثنائی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
داغ بر دست سوختن . [ ب َ دَ ت َ ] (مص مرکب ) مرادف الف بر سینه بریدن . الفی که عاشقان و قلندران بر سینه و بدن می کشند : دست را داغت نبین...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.