داغ شستن . [ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) دور کردن داغ ، و داغ رفتن لازم منه و این مقابل داغ ماندن است . (از آنندراج ). بر طرف کردن نشان داغ .زدودن جای داغ . داغ برچیدن . (آنندراج )
: اگر شمع مزار من نریزد گریه ٔ شادی
که داغ خون من از دامن دلدار میشوید.
صائب .