اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داغ فرمودن

نویسه گردانی: DʼḠ FRMWDN
داغ فرمودن . [ ف َ دَ ] (مص مرکب ) داغ کردن . گفتن که داغ کنند. امر کردن که داغ بنهند بر... نشان را یا تمیز را یا مجازات را :
هر کجا داغ بایدت فرمود
چون تو مرهم نهی ندارد سود.

سنائی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.