گفتگو درباره واژه گزارش تخلف داغ کرده نویسه گردانی: DʼḠ KRDH داغ کرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از داغ کردن : ملهوز؛ داغ کرده بر تندی بناگوش .(منتهی الارب ). || بنده . غلام : دشمنش داغ کرده ٔ زحل است از سعادت چه رونقش دانند.خاقانی (دیوان چ سجادی ص 486). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود