گفتگو درباره واژه گزارش تخلف داغ گرفتن نویسه گردانی: DʼḠ GRFTN داغ گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) داغ پذیرفتن . اثر داغ برو پیدا آمدن : جایی که داغ گیرد دردش دوا پذیردالا که داغ سعدی کاول نظر نهادی . سعدی .دلم چو غنچه ز گلگشت باغ می گیردچو لاله دامنم از آب داغ می گیرد.سلیم (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود