اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دالان

نویسه گردانی: DʼLAN
دالان . (اِ) دهلیز. دالیز. دالیج . دلیج . بالان . بالانه . محلی میانه ٔ خانه و در کوچه . دالانه . (شرفنامه ). دهلیز که مابین دو در باشد. (شعوری ). کریدور. ۞ محلی مسقف میان در خانه و خانه :
چو خوان اندرآمد بدالان شاه ۞
درون رفت زروان حاجب براه .

فردوسی (از شرفنامه ).


یکی راسد یأجوج است بنیان
یکی را روضه ٔ خلدست دالان .

عنصری (از شعوری ).


صفةالدار؛ پیش دالان . (منتهی الارب ). سقیفه ؛ دالان بیرونی . (دهار). سهوة؛ پیش دالان . مشربة؛ پیش دالان . (منتهی الارب ).
- امثال :
هر جا در شد ما دالانیم ، هر جا خر شد ما پالانیم .
خوشگلها در دالان بدگلها گریه می کنند .
توی دالان می خوابم صاحبخانه نگذار برم .
زیر پالان می خوابم صاحبخانه نگذار برم .
|| بازار تنگ که دو سوی آن دکان است : دالان گبرها. دالان فرش فروشها. || کوچه ٔ سرپوشیده . (برهان ).سعبات . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی مؤلف ). ساباط. || تونل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دالان ناور. [ وُ ](اِخ ) نام موضعی است بقفقازیه کنار رود کورا (کر). (تاریخ مغول ص 266). و نیز رجوع به دالان ناوور شود.
دالان ناوور. (اِخ ) ۞ دالان ناور. نام موضعی بوده است به قفقازیه . رشیدالدین فضل اﷲ در تاریخ غازانی گوید: روز آدینه نهم ربیعالاَّخر سال 6...
چالاب دالان . (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «اسم کوهی است مخروطی و بسیار مرتفع در مملکت غور افغانستان و یکی از قلل کوه «سیاهکوه » میبا...
دالان قودوق . (اِخ ) نام موضعی است میان سرخس و مرو و شپورغان . (تاریخ مبارک غازانی ص 46). اما در صفحه ٔ 52 همان کتاب همین موضع را دلان قد...
نقش کلیدی افغانستان کریدور واخان؛ گذرگاه کلیدی شرق و غرب آسیا ۰۶ آذر ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۲۳۲۷۵ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر فرشاد عادل در یادداشتی برای...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.