دالع
نویسه گردانی:
DʼLʽ
دالع. [ ل ِ ] (ع ص ) امر دالع؛ کار بیفایده . || احمق دالع؛ مرد بسیار گول . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
دالا. (اِخ ) دهالا ۞ . از پارسیان دانشمند هند و شاگرد جکسن دانشمند آمریکائی .رجوع به مزدیسنا تألیف دکتر محمد معین ص 117 شود.