اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دام کردن

نویسه گردانی: DʼM KRDN
دام کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعبیه ٔ دام . ساختن دام . نهادن دام . چیدن دام . || حیله و اسباب مکر ساختن :
ای کام دلت دام کرده دین را
هشدار که این راه انبیا نیست .

ناصرخسرو.


کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دامست نانش مر جان را.

(از نصیحةالملوک غزالی ).


- به دام رام کردن ؛ بچاره و تدبیر در دام آوردن :
که نام نیکو مرغیست فعل نیکش دام
زفعل خویش بدان دام رام باید کرد.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دام پهن کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دام گستردن . دام نهادن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.