اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دامن چیدن

نویسه گردانی: DʼMN CYDN
دامن چیدن . [ م َ دَ] (مص مرکب ) قطع کردن و بریدن دامن . || کناره کردن . (آنندراج ) (غیاث ). تلبب . (منتهی الارب ).
- دامن اندرچیدن ؛ دوری کردن . کناره گرفتن . گذشتن :
دامن اندرچین بساط احتشام کس مبین
گردن اندرکش قفای امتحان کس مخور.

خاقانی .


- دامن درچیدن ؛ کناره گرفتن :
تا کی کشی بناز و کشی دامن
دامن دمی ز ناز و کشی درچین .

ناصرخسرو.


اهل فتنه و اصحاب بدعت سر در گریبان کشیدند و از طلب فضول دامن درچیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 436).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.