دانا
نویسه گردانی:
DʼNA
دانا. (اِخ ) نام یکی از سران غز در قرن پنجم هجری . این مرد بهمراهی بوقا و کوکتاش و منصور از رؤسای آن طوایف در 429 بمراغه رفته و جامع آنجا را آتش زده و اهل شهر و کردان هذبانیه را کشته است . (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 189).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دانا گردیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دانا شدن . عالم و خردمند گردیدن . دانشمند شدن . طَبْن . طَبانة. طبانیة. طبونة. (منتهی الارب ): سرس ؛ دانا و هوش...
اندرز اوشنر دانا. [ اَ دَ زِ اُ ن َ رِ ] (اِخ ) ۞ رساله ای است بزبان پهلوی دارای قریب 145 کلمه ، شامل اندرزهای منسوب به اوشنر. (فرهنگ فار...
انسان دانا یا انسان خردمند با نام علمی: «هومو ساپین» (Homo sapiens)، گونه ای از رده پستاندار دو پا و از خانواده «انسان سانان» است. «هومو ساپین»، ...
دانع. [ ن ِ] (ع ص ) فرومایه و بخیل . (آنندراج ) (منتهی الارب ).