اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دانا شدن

نویسه گردانی: DʼNA ŠDN
دانا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عالم شدن . دانشی شدن . دانشمند شدن . تفقه . (ترجمان القرآن ) :
مرد دانا شود ز دانا مرد
مرغ فربه شود بزیر جواز.

ناصرخسرو.


شمس چون پیدا شود آفاق ازو روشن شود
مرد چون دانا شود دل در برش دریا شود.

ناصرخسرو.


گرقابل فرمانی دانا شوی ارنی ۞
کردی بجهنم بدل از جهل جنان را.

ناصرخسرو.


|| خردمند شدن . عاقل شدن . هوشیار و آگاه گشتن . بصر. بصارة.(منتهی الارب ). بصیرة.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.