اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دانه بستن

نویسه گردانی: DʼNH BSTN
دانه بستن . [ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) (... خوشه و در خوشه ) پیدا آمدن گندم و مانند آن در خوشه . (آنندراج ). پیدا آمدن و از حالت شیری به انجماد و سفتی گراییدن حب گندم یا جو یا عدس و جز آن :
فیض ما دیوانگان کم نیست از بهر بهار
خوشه بندد دانه ٔ زنجیر در زندان ما.

صائب .


خوشه ٔ من دانه گر بندد دل پروانه است
برف را در خرمن من رنگ و رو کاهی شود.

قاسم .


اجراء؛ دانه بستن گیاه . اخلاع ؛ دانه بستن خوشه . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.