دانه پاشیدن . [ ن َ
/ن ِ دَ ] (مص مرکب ) فروریختن و پراکنده کردن دانه . افشاندن دانه . دانه افشانی . پراکندن دانه
: بیابان را غزالی نیست بی خلخال چون لیلی
ز زنجیرجنون پاشیدم از بس دانه در صحرا.
صائب .
|| فریفتن بتدریج با عطا و دهشی . از راه بردن کسی با بخشیدن و دادن چیزی اندک بوی .