اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دانی

نویسه گردانی: DʼNY
دانی . (پسوند) دان . (در تداول عوام ) محل . جا. چون چیزی را از چوب وفلز و شیشه و بلور کنند و قابل حمل و نقل باشد بیشتر با «دان » از آن تعبیر کنند. نمکدان . قنددان . زبیل دان . آشغال دان . خاکروبه دان . و چون از خاک و خشت و سنگ و مانند آن کنند و قابل حمل و نقل نباشد بیشتر «دانی » گویند: خاکروبه دانی . زبیل دانی . ماردانی و غیره .
- آشغالدانی ؛ جای آشغال .
- خاکروبه دانی ؛ جای خاکروبه .
- زبیلدانی ؛ جای زبیل .
- زغالدانی ؛ جای زغال . محل انبار کردن زغال .
- گاودانی ؛ جای نگهداری گاو.
- قلمدانی ؛ جای نگهداری قلم .
- || اطاق . نوعی اطاق با شکل خاص همانند قلمدان .
- ماردانی ؛ جای نگهداری مار.
- مرغدانی ؛ جای نگهداری مرغ .
- ناندانی ؛ جای نگهداری نان . ظرف نان .
- || عایدی مستمر بی تحمل زحمت و خرج .
- هیزمدانی ؛ جای هیزم . محل انبار کردن هیزم .
- هلدانی ؛ سیاه چال .
- هلفدانی ؛ زندان تاریک و تنگ . سیاه چال .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نیک دانی . (حامص مرکب ) حذاقت . مهارت . استادی . (یادداشت مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دمله دانی . [ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) به معنی دمنه دانی ، و آن کهنه پارچه ای است که در سوراخ تنور گذارند تا بخاربیرون نرود. (لغت محلی شوش...
دمنه دانی . [ دَ ن َ / ن ِ نی ] (اِ مرکب ) دمله دانی . لته و کهنه ٔ پیچیده ای که در سوراخ تنور گذارند تا بخارآن بیرون نرود. (ناظم الاطباء) (از...
نجوم دانی . [ ن ُ ] (حامص مرکب ) علم نجوم دانستن . رجوع به نجوم شود.
نکته دانی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل نکته دان . فراست . هوشمندی . زیرکی . نکته دان بودن . رجوع به نکته دان شود : دیباچه ٔ مجموعه ٔ نک...
نهان دانی . [ ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) علم به غیب . (یادداشت مؤلف ). صفت و عمل نهان دان . رجوع به نهان دان شود.
زبان دانی . [ زَ ] (حامص مرکب ) سخن دانی . زبان آوری . فصاحت . زبان داری . اهل سخن بودن . توانایی در سخن : زبان دانی تو را مغرور خود کرده ست لی...
عربی دانی . [ ع َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل عربی دان . دانایی به لغت و ادب و علم عرب . || دانش لغت و علوم و فنون عرب .
علی دانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن صالح بن ابی لیث بن اسعدبن فرج بن یوسف طرطوشی دانی ، مشهور به ابن عزالناس و مکنّی به ابوالحسن . فقیه و ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جابر
۱۳۹۵/۱۱/۰۹
0
0

پسوند "دانی" که امروزه بیشتر به شکل عامیانه آن(دونی) استفاده میشه از حیث بار معنایی بیشتر دارای معنایی منفی است و کم اهمیت بودن و یا پست بودن محل را می رساند.حتی وقتی این واژه برای "نان" استفاده می شود در حقیقت منظور خود نان نیست بلکه منظور یک محل ارتزاق
و درامد بسیار کم ارزش و پست است مانند اینکه می گویند گی در فلان جا برای خودش نوندونی درست کرده.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.