اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داوری جستن

نویسه گردانی: DʼWRY JSTN
داوری جستن . [ وَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) محاکمه کردن . بازپرسی کردن :
سپهبد [ بهرام چوبینه ] ز کژی و گندآوری
نبد آگه از جستن داوری
دو برد یمانی بیکسو نهاد
دو موزه بنامه نکرد ایچ یاد.

فردوسی .


مرا زیبد اندر جهان برتری
نیارد ز من جست کس داوری .

فردوسی .


|| جنگ جوئی . جنگ طلبی . جستن رزم و نبرد :
ازیشان نیامد بجز بَتّری
بگرد جهان جستن داوری .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.