دألان
نویسه گردانی:
DʼLAN
دألان . [ دَءْ ] (ع مص ) فریفتن کسی را. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). دَأل . (منتهی الارب ).
- ابن دألان ؛ مردی است . رجوع به ماده ٔ دول شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دالان پر. [ ] (اِخ ) نام کوهی بمغرب ایران میان گردنه ٔ خزینه و کله شین کنار جاده ٔ ارومیه و نزدیک آبادی اشنویه است . حد سرحدی ایران از ...
دالان ناور. [ وُ ](اِخ ) نام موضعی است بقفقازیه کنار رود کورا (کر). (تاریخ مغول ص 266). و نیز رجوع به دالان ناوور شود.
دالان ناوور. (اِخ ) ۞ دالان ناور. نام موضعی بوده است به قفقازیه . رشیدالدین فضل اﷲ در تاریخ غازانی گوید: روز آدینه نهم ربیعالاَّخر سال 6...
دالان قودوق . (اِخ ) نام موضعی است میان سرخس و مرو و شپورغان . (تاریخ مبارک غازانی ص 46). اما در صفحه ٔ 52 همان کتاب همین موضع را دلان قد...
نقش کلیدی افغانستان کریدور واخان؛ گذرگاه کلیدی شرق و غرب آسیا ۰۶ آذر ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۲۳۲۷۵ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر فرشاد عادل در یادداشتی برای...